این هر قدم زدن در ساحل نیست که به یک شاهکار مدرنیستی منتهی میشود، چه رسد به این که در دریا در میان موجهای متلاشی کننده اتفاق بیفتد.
پس از یک پیادهروی طاقتفرسا در امتداد میدان کنار ساحل اوندارتا در سن سباستین، اسپانیا، خانوادهام را ترغیب کردم که به راه خود ادامه دهند تا به لبه غربی خلیج La Concha رسیدیم. مجسمه ساز اسپانیایی قرن بیستم، ادواردو چیلیدا، «El Peine del Viento» (شانه باد): سه مجسمه نه تنی پوشیده از زنگ در آنجا، در صخره ها لنگر انداخته و توسط امواج کوبیده شده است. آنها شبیه چنگالها یا چنگالهای یادبودی بودند که سعی میکردند به یکدیگر متصل شوند – نمادی قوی از استقامت باسک در طول قرنها.
همچنین برای شوهرم و دوقلوهای 11 سالهام، فردی و فریدا، نشانهای بود که ما آخر هفته را به دنبال هنر در مکانهای غیرعادی میگذرانیم.
منطقه باسک با مناظر سرگیجهآور و سرسبز و میراث افتخارآمیزش، مدتهاست مکانی بوده است که میخواستم همراه با خانوادهام کاوش کنم. بنابراین در ماه فوریه، سه روز روشن، آفتابی و متمرکز بر فرهنگ را با رانندگی از سن سباستین به بیلبائو و چندین توقف ارزشمند در بین آنها گذراندیم.
در روز دوم، بچه های من نمی خواستند ماجراجویی ما تمام شود.
سن سباستین
زمانی که اوایل آن روز وارد شهر شد، از کنار ساختمانهای پرآذینکاری که در قسمت نهایی رودخانه اورومه قبل از رسیدن به دریا قرار گرفته بودند، سن سباستین را «بسیار باحال» اعلام کرد وقتی گروههایی از بچهها را که تختههای موج سواری حمل میکردند و به سمت ساحل میرفتند را جاسوسی کرد. خریدارانی با کت خز که با عجله در کنار پیاده روها هستند. سن سباستین با صحنه آشپزی مشهور جهانی، جشنواره فیلم و محیط طبیعی خیره کننده در یک خلیج هلالی شکل، می تواند جعبه های زیادی را برای بازدیدکنندگان با سلیقه های بسیار متفاوت انتخاب کند. حتی در ماه فوریه، ساحل شلوغ بود، اگرچه فقط موج سواران با لباسهای خیس و سگهایی که چوبها را تعقیب میکردند، به داخل آب میرفتند.
موزههای شهر با آمیزهای از انرژی جوانی و قدردانی فرهنگی اروپایی قدیمی زنده بودند. Tabakalera، یک فضای هنری چند منظوره غولپیکر در داخل کارخانه سابق سیگار، دارای نمایشگاهها، مجموعههای فیلم و سالنهای بزرگ در فضای باز است – برخی با تنیس روی میز و سرگرمیهای دیگر. این مکانی است که بچهها میتوانند در معرض فرهنگ در دسترس قرار بگیرند، اما هنوز جایی برای دویدن دارند. همچنین یک کتابخانه وسیع، یک پیتزا فروشی و در طبقه آخر، رستورانی به نام LABe وجود دارد که توسط دانشجویان مرکز آشپزی باسک اداره می شود، بنابراین می تواند یک تجربه تمام روز باشد.
در یک روز بارانی، Tabakalera می تواند نجات دهنده یک خانواده باشد. اما در طول بازدید ما هوا آفتابی بود و کلیسای جامع شهر با وسعت وسیعی از شیشه های رنگی جواهرآمیز زیبا بود. تابستان امسال سفری به سن سباستین خواهیم داشت – هم برای شنا در آن خلیج زیبا و هم برای دیدن فانوس دریایی، مجسمه ای عظیم در داخل یک فانوس دریایی متروکه در جزیره زیبای سانتا کلارا در شهر. هنرمند اسپانیایی کریستینا ایگلسیاس کف این سازه را کنده و در برنز ویژگی های زمین شناسی سنگ زیر آن را بازسازی کرده است. با قایق به آن می رسید، فقط از ژوئن تا اواخر سپتامبر باز است.
بهطور غیرمنتظرهای، موزه سان تلمو، که تصور میکردیم نمایشی از غرور منطقهای باشد، به نقطهی برجسته سفر ما تبدیل شد و مانند خود شهر، چیزی برای همه داشت. اگرچه از یک غرفه کوچک و مینیمالیستی شیشهای و بتنی وارد میشوید، این موزه در اطراف صومعهای بهتازگی زیبای گوتیک با طاقهای سنگی حکاکی شده ساخته شده است. با باز کردن دری کناری به سمت کلیسای تاریک و بداخلاق، من شگفت زده شدم و نقاشی های دیواری وسیع یکی از هنرمندان اسپانیایی مورد علاقه ام، خوزه ماریا سرت را کشف کردم، که شناخته شده ترین آثارش گاهی روی ورق طلا یا نقره نقاشی می شدند و معمولاً بیشتر با آنها روبرو می شوند. در محیط های پر زرق و برق مانند مرکز راکفلر یا خانه های قصری مشتریان ثروتمند به جای کلیساهای غم انگیز صومعه.
در گوشه گوشه لباسهای درخشانی از زره، شمشیر، گرز و سایر سلاحها دیده میشد که فریدا – که در حال حاضر شیفته همه چیزهای قرون وسطایی است – با تمام بدبختی کشندهشان برای ما توضیح داد.
متداول ترین سوال فردی هنگام ورود به موزه این است: “آیا آنها ماشین دارند؟” در واقع، این موزه این کار را انجام داد – موزه های شیک دهه 1970 (همراه با اسکوتر و دوچرخه). این خودروها نقش منطقه باسک را در مدرنسازی جامعه اسپانیا از دهه 1960 تا دهه 80، در طول سالهای پایانی دیکتاتوری فرانکو و آغاز دموکراسی این کشور برجسته کردند. با بازگشت به گذشته، نمایش بیش از دوجین نمونه از سرپوشهای کتانی استادانه قرن هفدهمی که بهطور سنتی توسط زنان متاهل و بیوه میپوشیدند، فریدا را آنقدر گیج کرده بود که (و نه برای اولین بار) اعلام کند که هرگز ازدواج نخواهد کرد.
در قطب مخالف این potpourri هنر منطقه است چیلیدا لکو، فضایی اختصاص داده شده به آثار هنری تنها یک هنرمند، ادواردو چیلیدا، که آثار مجسمهسازی به یاد ماندنیاش – از جمله تغییراتی از “El Peine del Viento” که روز قبل در ساحل دیدیم – در (یا اغلب در مقابل) ) موزه های هنری بزرگ در سراسر جهان. در دهه 1980، این هنرمند ملکی را خریداری کرد – که در نزدیکی شهر هرنانی در حومه سن سباستین است و شامل یک خانه مزرعه قرن شانزدهمی است – تا خلاصه ای از آثار خود را ایجاد کند که هم در داخل و هم در خارج از خانه برای تفکر شبانی نصب شده است. و حتی در حالی که دو کودک در اطراف چمنها میدویدند و سعی میکردند با پریدن از پشت مجسمههای عظیم و در عین حال ساده از فولاد یا سنگ یا بتون، یکدیگر را بترسانند، Chillida Leku (leku در زبان باسکی به معنای «مکان» است) ساعتهای خوشمزهای را برای این کار فراهم کرد. من به ویژه از نحوه شاخه شدن برخی از بزرگترین مجسمه ها در بالا و به نظر می رسید که به یکدیگر می رسند اما هرگز لمس نمی شوند، مانند بسیاری از درختان باستانی اطراف، شگفت زده شدم.
در داخل خانه مزرعه ای سنگی و چوبی که به زیبایی بازسازی شده بود، یک متصدی گالری به نام آنابل همه ما را وادار کرد که درباره مجسمه ها صحبت کنیم و جزئیات شگفت انگیزی در مورد این هنرمند ارائه کرد، مانند این واقعیت که او سال ها با آهنگر محلی آموزش دیده است – که توضیح می دهد که چرا برخی در کارهای اولیه او عناصری از ابزارهای مزرعه را در خود جای داده است.
رانندگی به سمت غرب
دهکده ساحلی Getaria، حدود 30 دقیقه در غرب سن سباستین، ممکن است کوچک باشد، اما به جهان دو تایتان داد که تاریخ را به یک شکل تغییر دادند. اولین خوان سباستیانو الکانو، کاشف اسپانیایی بود که اولین دور زدن کره زمین را در سال 1522 پس از کشته شدن فردیناند ماژلان در میانه سفر در جایی که اکنون فیلیپین نامیده می شود، به پایان رساند. او پس از 1200 روز در دریا به اسپانیا بازگشت و تنها با یک کشتی و تنها 19 مرد بازگشت (پنج کشتی و حدود 265 خدمه اسپانیا را در سال 1519 ترک کردند). او یک قهرمان مشهور در سرزمین مادری خود است، اما تا حد زیادی در خارج از اسپانیا ناشناخته است، جایی که اعتبار این سفر تقریباً به طور کامل به ماژلان می رسد.
در مقابل، پسر بومی دیگر گتاریا نامی دارد که در همه جا شناخته شده و به یک برند جهانی تبدیل شده است. کریستوبال بالنسیاگا – طراح آرایشگری که کریستین دیور، کوکو شانل و دیگر طراحان او را به قول دیور «ارباب همه ما» میدانستند – در سال 1895 در یک ماهیگیر محلی و یک خیاط به دنیا آمد. در نوجوانیاش، مشتریانی در میان مردم داشت. اشراف اسپانیایی و در نهایت خانواده سلطنتی. او در طول جنگ داخلی اسپانیا به پاریس نقل مکان کرد، جایی که استعداد و لیست مشتریانش افسانه ای شد.
موزه کریستوبال بالنسیاگا در سال 2011 در گتاریا (در کاخ سابق پرشورترین مشتری اولیهاش) با سر و صدای زیادی افتتاح شد و دنیای نادری از لباسهای برجسته را به این دهکده عجیب و غریب آورد. بسیاری از لباسهای خیرهکننده به نمایش گذاشته شده توسط افرادی مانند پرنسس گریس موناکو اهدا شد. نیکوکار آمریکایی راشل ملون، معروف به اسم حیوان دست اموز. دوست و شاگرد Balenciaga، Hubert de Givenchy. و دیگر چهره های بوموند. این یک غوغای سرگرم کننده برای بچه ها از طریق گالری های کم نور لباس های خیالی از سنین مختلف است. نمایشگاه امسال «شخصیت بالنسیاگا» بر ماهیت طرحهای او و آنچه آنها را چنان نوآورانه و زیبا کرده است، تمرکز میکند که دیگر طراحان تقریباً موظف به پیروی از او برای دههها بودند.
چه تعداد از سایت های میراث جهانی یونسکو به شما اجازه می دهند ماشین خود را با آنها رانندگی کنید؟ با حرکت دورتر از گتاریا به سمت غرب، مرکز شهر بیلبائو را دور زدیم و مستقیماً به لاس آرناس، منطقه ساحلی شیک جایی که رودخانه Nervión با خلیج بیسکای برخورد میکند، رفتیم. هدف ما دیدن (و استفاده از) پل Vizcaya بود، یک نوع پل معلق پیشگام که در سال 1893 ساخته شد و در سال 2006 توسط یونسکو به رسمیت شناخته شد. این پل توسط Alberto de Palacio y Elissagüe (که همچنین ایستگاه راه آهن نمادین Atocha در مادرید را طراحی کرد) طراحی شد. . خلاصه این بود که پیوندی بین شهرهای گوئچو و پرتغالته در دو طرف رودخانه ایجاد شود بدون اینکه مانع از ترافیک کشتیرانی شود که برای صنعت پررونق فولاد بیلبائو بسیار مهم بود. طرح بدیع پالاسیو یک جاده نبود، بلکه یک تله کابین معلق بود که امروز حدود هشت ماشین و تعداد زیادی عابر پیاده را در عرض یک دقیقه از رودخانه عبور می دهد – همانقدر که برای من و شوهرم هیجان انگیز بود و برای بچه ها. عرشه نگهدارنده تله کابین بیش از 150 فوت بالاتر از آب قرار دارد، بنابراین حتی تانکرهای امروزی، ناوهای هواپیمابر و چند هواپیما موفق شده اند از زیر آن عبور کنند.
زمانی که افتتاح شد، کرایههای مشخصی برای خوکها، گاوها و مراسم تشییع جنازه وجود داشت – امروزه فقط ماشینها، اسکوترها، دوچرخهها و عابران پیاده (1 یورو یا کمی بیش از یک دلار، رفت و برگشت برای عابران پیاده). وقتی به برج سر به فلک کشیده در سمت رودخانه پرتغالیت نزدیک شدیم، فردی دست مرا فشرد و گفت: “این بهترین روز است” – کلماتی که او همچنین در میان درختان سرخ غول پیکر پارک ملی سکویا در کالیفرنیا به زبان آورد.
بیلبائو
از زمانی که گوگنهایم بیلبائو با طراحی فرانک گری در سال 1997 افتتاح شد، این شهر جایگاه مهمی را در مدار سفر فرهنگی اروپا اشغال کرده است. بسیاری از بچه ها از دیدن توله سگ غول پیکر گلی، مجسمه بزرگی از گل اطلسی ساخته جف کونز که در مقابل موزه قرار دارد، غافلگیر می شوند. اگر در تابستان به این شهر سفر میکنید، میخواهید درباره «پارک آبی» نزدیک بدانید، فوارهای با فوارههای متغیر آب که از زمین بیرون میزند، جایی که کودکان و بزرگسالان میتوانند در گرمای ظهر خنک شوند.
هر نمایشگاهی که برگزار میشود (تا 28 می، نمایشگاه نقاشی زیبای خوان میرو با تمرکز بر سالهای اولیه هنرمند در پاریس برگزار میشود)، سوار شدن بر آسانسورهای شیشهای در لابی مرکزی خمیده و تورکی Gehry برای رضایت بیشتر بچهها کافی است. گالری طولانی مجسمه های مارپیچ به یاد ماندنی توسط ریچارد سرا را از دست ندهید. کاوش در فضاهای پیچ و خم مانند ایجاد شده توسط دیوارهای فولادی دایره ای شکلی است که من پیدا کردم، خانه ای برای کودکان.
وقتی به موزه دریایی بیلبائو، Itsasmuseum رسیدیم، کاملا خسته شده بودیم، و به فروشنده بلیط گفتم تا 30 دقیقه دیگر وارد و خارج می شویم. در پایان، نگهبانان مجبور شدند ما را در زمان بسته شدن بیرون ببرند، زیرا ما بسیار درگیر نمایش کشتیهای مدل عتیقه و نقاشیهای کشتیهای غرقشده بودیم. همچنین نمایشگاههای مدرنتری درباره فرهنگ موجسواری و نقش رودخانه و دریا در توسعه بیلبائو و همچنین کارهایی که در این شهر برای انطباق با گرمایش جهانی و حفظ اکوسیستمی که رگ حیات آن بوده انجام میشود، وجود دارد. در هوای گرم تر، یک اسکله خشک کوچک در مقابل موزه به بازدیدکنندگان اجازه می دهد تا انواع کشتی های مورد استفاده در آبراه های شهر را کشف کنند.
مانند سن سباستین، بیلبائو مرکز فرهنگی چند منظوره خود را در Azkuna Zentroa Alhóndiga دارد، یک انبار شراب و روغن زیتون سابق که به مدت 30 سال خالی بود تا زمانی که معمار فیلیپ استارک آن را دوباره به عنوان یک کتابخانه، فضای نمایشگاهی و باشگاه ورزشی تصور کرد. دو استخر سرپوشیده روی پشت بام که هر کسی می تواند با چند یورو در روز از آنها دیدن کند.
و در استخرهایی که توسط Mr. استارک – که یکی از آنها دارای کف شیشه ای است که به گالری های زیر می نگرد – صرف نظر از سن شما به عنوان یک فعالیت فرهنگی محسوب می شود.