mahyachatbanner

اشکهای پیشیمانی زورگیر اتوبان نیایش زیر تیغ

بیست ثانیه بیشتر طول نکشید. ثانیه های وحشت برای او بسیار گران تمام شد. او هرگز تصور نمی کرد که آن لحظات ترسناک او را در یک قدمی مرگ قرار دهد. او با گرفتن چاقو به سمت یک خودروی 206 رفت و با تهدید و فریاد یک گوشی موبایل را سرقت کرد.

گزینه دیگر: رئیس مجمع به کشورهای عضو سازمان ملل می‌گوید: در دنیای چالش‌های جدید، «ما باید بر اساس آنچه ما را متحد می‌کند، بنا کنیم» |

به گفته شهروند، بلاخره جای این 20 ثانیه ترس را گرفت اما حالا در ایستگاه جان باخت. به کیگر این رعب و حرکل در جامی زیر تیغ است. او یک بزرگراه قدرتمند و شناخته شده است، اکنون از زندان مرتب با خانواده اش تماس می گیرد، گریه می کند و از آنها کمک می خواهد.

او که قبلاً در اولین دستگیری با حکم اعدام روبرو شده است، نه خودش و نه خانواده اش نمی توانند کاری انجام دهند. این اتهام سنگین است، این استدلال قهرآمیز باعث شده است که خانواده، وکیل و معلمان دبستان او به دنبال راهی برای نجات او از مرگ باشند.

خود او هرگز تصور نمی کرد که آن لحظات وحشتناک باشد، حتی به قیمت جانش. او مرتکب خشونت شد، اما هرگز فکر نمی کرد که از آن ثانیه ها عکس بگیرند. در کل جامعه پراکنده شوید. همه از او و حاماک کرامه میگویند. در حما هم در اختیر محاریبه کے کے کے

وی در گفتگویی ماجرای این سرقت جنجالی را اینگونه روایت کرد: من و همدستم با موتور سیکلت به بالای شهر می رفتیم تا هدفی پیدا کنیم. ما این ماشین 206 را دیدیم. دوستم گفت برو از راننده دزدی کن. من هم رفتم و به تهدید مرگ گوشیش را دزدیدم و برگشتم. دقیقا یادم نمیاد به اون دختر چی گفتم ولی یادمه تهدیدش کردم.

او هم خیلی ترسیده بود. سپس بلافاصله به آن طرف بزرگراه رفتم و با دوستم فرار کردم. هدف کلی ما طلا و طلا بود. هر روز برای دزدی می رفتیم. فکر می کنم حدود صد سرقت انجام داده ام. فکر نمی کردم این فیلم اینقدر در فضای مجازی باشد. من خیلی متاسفم و از آن دختر عذرخواهی می کنم. قصد آسیب رساندن به کسی نبود. ما همیشه قمه را حمل می کردیم تا خودمان را تهدید کنیم. همان دختر را با اسلحه تهدید کردم اما اصلاً به او آسیبی نزدم. با این حال، بسیار متاسفم و فکر نمی کردم دستگیر شوم.”

فریادهای مسالمت آمیز برای آزادی

امرالله برادر سالم است. و که هنوز از این اتفاق شوکه است، خانواده و برادرانش در گفت‌وگویی درباره این روزهای سخت می‌گویند: «هنوز باورم نمی‌شود که امان این کار را کرده و حالا با حکم اعدام مواجه است. او اغلب از زندان با ما تماس می گیرد. میگه اشتباه کردم او هم خیلی می ترسد. امان اصلا اینجور بچه نبود.

او با چاند رافیگ ناباب سایت اوراشاست کرد و در دِر و را را باری دزدی. امان كارش خياطي بود فقط یکی دو روز بود که رفت دزدی. ما نمی دانستیم او چه کار می کند. اما می دانم که مردم مخالف نبودند. اولین بارانی است که می توان گرفت. هلا لان هم در جاعی است ک کی کی کی کی است. منصفانه نیست که او دستور اعدام را صادر کرده باشد. این سفارش برای او خیلی زیاد است. او همچنین اغلب گریه می کند. هر روز زنگ می زند و می پرسد چه کار کردیم. اما این کار نمی کند. מי גיוד מן כךאר קנמן ת עבור ביאים בירון.»

کاش برادرم زنده بود

این مرد ادامه می دهد: من اغلب به دادگاه و دادگاه می روم. اما من نمی توانم آن را انجام دهم. امان یک پسر سه ساله دارد که بیمار است. یک بار او را عمل کردند. او با روده اش مشکل دارد. باید دوباره انجام شود هزینه عمل بالا بود دوستش به او گفت، бия бия броим вропать та космент ем баче​ат жор шоуд. امان این را با خودش می گوید. الان ولی خیلی پشیمونم می گوید هر اتفاقی بیفتد خلاف جهت دیگر نمی رود.

حتی برادرم از دود عصبانی شد. و سرش مال خودش بود. او و همسرش هر روز به کارگاه خیاطی می رفتند و کار می کردند. خیلی براش متاسفم حتی شاکیان را دیدم و گفتند ما هم راضی به این دستور نیستیم. همسرش با اشک از او التماس امنیت کرد. همون دختر گفت من فقط گوشیمو میخوام. وگرنه خوشحال نیستم اینجوری تنبیه بشم. امیدواریم معجزه شود و ما را ببخشند. او اشتباه کرد. او اشتباه کرد او باید مجازات شود، اما ای کاش زنده می ماند.»

امان بچه صمیمی و آرام بود

محمد حسین عنایتی معلم دبستان امان است. و گاهي كه پرونده پيگيري مي شود، اين امر اجباري مي شود و از اين پسر طلب بخشش مي شود. و همچنین از کودکی امان می گوید: «امان شاگرد من بود. من در خانه ناصر خسرو معلم ریاضی بودم. حدود 10 سال پیش بود من او را کاملاً به یاد دارم. بچه صمیمی و معمولی بود. من اصلا ندیدم که به چنین نقطه ای برسد. همه نوع بچه در آن کلاس ها بودند. درگیری ها و اختلافات رخ داد. ولی بچه خوبی بود خیلی بهش وابسته بودم. از این رو وقتی جذب این داستان شدم تصمیم گرفتم در صورت امکان این کار را انجام دهم. شرایط اصلا عادلانه نیست. او بچه خوبی بود و هیچ بدی نداشت.

داوری، یک دیر از علیمان همان دوره امان است. او همچنین به «شهروند» می گوید: «آن زمان امان کمی بیشتر فعال بود. فرستادیمش پیش روانی. به طور کامل بلند شد اصلا بچه شیطان و خشن نبود. پس از کلاس ششم از ترکیه فارغ التحصیل شد. اما من در مسیر زندگی او بودم. او اصلاً بدش نمی آمد کار میکرد. او ابتدا سبزیجاتی را که خانواده اش با گاری تمیز می کردند می فروخت. پس از آن نیز به عنوان خیاط در کارگاه مشغول به کار شد.

اما نمی دانیم چرا دعوا را شروع کرد و گیر کرد. در واقع با این اتفاق نجات پیدا کردم چون جذب یکی از بچه های گروه کودک شده بودم. چون هنوز با گروهی از دانشجویان آن دوره در ارتباط هستیم. یکی از معلمان آن را در گروه قرار داد. حدود یک هفته پیش او را دیدم و از آن به بعد پیگیر خانواده اش بودیم و برایشان وکیل گرفتیم تا شاید کمکشان کنیم.

تمام دفاع ها تکمیل شده است

توحیدلو وکیل این متهم جنجالی نیز از روند رسیدگی به پرونده می گوید و جزییات پرونده را اینگونه روایت می کند: «در حال حاضر دستور صادر شده است. به خاطر تصویر، فضای مجازی و ترسی که ایجاد شده این سفارش برای مشتری من در نظر گرفته شد. دستورالعمل های ویژه دیگری برای مشتری صادر شد. کیلی سود تمع محاربه مترح و رایی سدر شد. ما به این رای اعتراض کرده ایم. در حال حاضر شعبه نهم دیوان عالی کشور در دست رسیدگی است. تمامی اقدامات به صورت مستمر انجام شده است. هفته ای سه چهار بار مراجعه کردم و در مورد بعدی سالم بودم.

خودش دزدی را می پذیرد و اظهار ندامت می کند. از زمانی که دستور صادر شده حالش اصلا خوب نیست. معمولاً برای چنین افرادی حکم جنگ صادر نمی شود اما در این مورد فیلم در فضای مجازی دست به دست شد و آنقدر ترس ایجاد کرد که قضات تصمیم گرفتند برای او مجازات سنگینی در نظر بگیرند. اینکه موکل من سابقه ندارد تاثیری در بحث جنگ ندارد. مجازات محاربه شرحة است. باید منتظر تصمیم قضات دیوان عالی کشور باشیم. من تمام دفاع های لازم را انجام داده ام.»

با مجازات یک نفر آرامش به جامعه باز نمی گردد

مجتبی حسین پور بازپرس سابق دادسرای امور جنایی و دادستان تهران به بررسی شفاف بودن بحث درگیری در این پرونده می پردازد. وی به بررسی این پرونده پرداخت و گفت: حتی اگر مجرم ابتدا جرمی را مرتکب شود، مصداق جنگ تاثیری در موضوع اصلی ندارد. متأسفانه برخی از پرونده ها تحت تأثیر جو روانی حاکم بر زمان ارتکاب جرم مسیر دیگری را طی می کنند. چند سال پیش در این مورد مشکل مشابهی داشتیم. چون موضوع رسانه ای بود خیلی ها این صحنه را دیدند و فضا حاکم شد و رسیدگی به پرونده در کانون توجه قرار گرفت.

در صورتی که هیچ یک از این متهمان علیرغم غیرعادی بودن رفتارشان تفهیم اتهام نخواهند شد. به دلیل ناامنی در جماعت است که چنین اتهامی برای آنها در نظر گرفته می شود.

قانونگذار برای جرم تلقی یک عمل یک سری نکات را مد نظر قرار می دهد که قاضی و دادگاه باید رعایت کنند. قضات نباید این را در نظر بگیرند. برای تامین امنیت جامعه آنقدر سختگیرانه تصمیم می گیرند و کمی از روند نرم قضایی فاصله می گیرند که این موضوع اشتباه است. افکار عمومی مجازات تعیین کننده نیستند. نباید تحت تأثیر آن مجازات ها تعیین شود.

اگرچه می توان رضایت را به جامعه بازگرداند. این دستور بسیار جدی است. این اقدام نمی تواند جنگی باشد. نیتی خاص و مشخص می خواهد. هدف متهم ارتکاب جنایت، ایجاد رعب و وحشت در جامعه است و اسلحه در اختیار دارد و مردم را می ترساند.

در چنین حالتی متهم چنین قصدی ندارد. قصد او فقط دزدی است اما در جامعه کنونی ما اخبار و اطلاعات با چنین سرعتی پخش می شود. به همین دلیل پس از ارتکاب جرم، رعب و وحشت ایجاد می شود. اکران یک فیلم باعث وحشت می شود. همه ما وقتی خودمان را در موقعیت گله و شکایت قرار دهیم، قطعاً دچار وحشت می شویم.

هیچ کس دوست ندارد جای او باشد. حتی ممکن بود قتل تصادفی بوده و خسارت جبران ناپذیر باشد. اما با تنبیه یک فرد، آرامش به جامعه باز نمی گردد. تاکنون این موضوع فراموش شده است، معلوم است اثری که دادگاه بر اساس آن تصمیم گرفته، در جامعه ایجاد نشده است.

فعل متهم در زمان ارتکاب جرم باعث وحشت در جامعه عمومی شد. تنها پس از انتشار فیلم باعث وحشت شد. جنایات بسیار سخت تری داریم، اما چون همه آن را ندیده اند و فیلم من پخش نشده است، مجازات سبک تری برای آن در نظر می گیرند. البته همیشه امیدواریم که محاکم بالاتر و دیوان عالی کیشور دقت بیشتری نسبت به این موضوع داشته باشند.

Cornelius Mcgrath

درونگرا. قهوه خور. کاوشگر. متخصص تلویزیون بشارت بیکن لاعلاج. طرفدار فرهنگ پاپ

تماس با ما