mahyachatbanner

अध्ञान भह दुच्ञान अस्टिक्लाली; اسم وریا غفوری را نیاورید!

دیدار استقلال و دوشیزه کرمان شبیه هیچ کدام از مسابقاتی که در 40 سال گذشته در فوتبال ایران برگزار شده بود، نبود. این دیدار تمام کلیشه های معمول یک مسابقه فوتبال را داشت، از برد و باخت گرفته تا سه امتیاز در دل. اما اتفاقی رخ داد. در این بازی نزدیک به 500 هوادار زن باشگاه استقلال برای اولین بار با بلیط به ورزشگاه رفتند و تیم محبوب خود را تشویق کردند. البته در بین آنها افرادی هم بودند که با دعوت و انتخاب به ورزشگاه آمده بودند. اما به هر حال، این بازی خاص تر از چیزی است که باید باشد.

گزینه دیگر: تسلا قیمت ها را در چین به نشانه کاهش تقاضا کاهش داد

«به سختی توانستم از سایت بلیط بخرم. مدام قطع می شد و وصل می شد. قیمت 50 هزار تومان بود. فکر می کنم آخرین بلیط موجود را خریدم. چون ظرفیت مخاطب خیلی زود تمام شد. این بخشی از همراهی مریم است که توانسته یکی از 500 زنی باشد که خود را برای تماشای بازی استقلال به ورزشگاه رساندند. می گوید: گفتیم می رویم پارکینگ شماره 21. وقتی به آنجا رفتیم، اتوبوس را پارک کرده بودند و اصرار داشتند که در اتوبوس منتظر بمانیم تا هر چه زودتر به سمت ورزشگاه حرکت کند. ابتدا تقریباً همه ساکت بودند اما به محض طولانی شدن انتظار ترافیک شروع شد و همه کسانی که در اتوبوس بودند از راننده خواستند که زودتر حرکت کند تا شروع بازی را از دست ندهیم.

بانوان ایرانی برای اولین بار برای تماشای یکی از بازی های لیگ برتر به ورزشگاه آزادی رفتند و بایدها و نبایدهایی هم داشتند. این نویسنده 35 ساله می گوید: وقتی به ورزشگاه رسیدیم برخی از مسئولان فدراسیون فوتبال آمدند و با من صحبت کردند. یکی از کسانی که جهت بالا داشت می گفت خواهش می کنم اسم خدا خداست دختره آبی است و البته اسم خدا را نیاورده است. آنها را تشویق نکنید تا مشکل برطرف نشود و بتوانیم برای بازی های بعدی مجوز ورود به سیستم را دریافت کنیم.”

این خبرنگار هم از بدو ورودش به ورزشگاه می گوید: فکر می کنم دستورالعمل روشنی نداشتند. اولین نفری که کیف ها را چک کرد، حتی یک بطری کوچک آب معدنی و یک دستمال کاغذی در کیفم نداشت. نفر دوم بطری را گرفت و نفر بعدی هم گفت: اجازه ندارید دستمال کاغذی همراه داشته باشید. مریم داستان دیگری هم از این لحظه دارد. «داشتم با گوشیم فیلم می گرفتم. یکین از خانومهای نصاموت گفت کرا میکوی بری بری کیں کرا کامترم کام. گفتم برای یادبود. سخت نشد در لحظه ورود کیسه ها را محکم پس دادند. رژ لب و عطر و لوازم آرایشی برداشتند و گفتند که سپرده ها را تحویل بدهند. آنها پرچم ها را نیز به دقت بررسی کردند.»

بر خلاف توصیه های اولیه مبنی بر اینکه اسم دختر ابی و واریا غفوری نباشد، دخترانی که به ورزشگاه هم رفته بودند، هر دو طرف را تشویق کردند. جای اول سحر خالی بود و در دقیقه 21 همراه با تماشاگران مرد، واریا غفوری کاپیتان سابق استقلال را تشویق کرد: “Врия багирт, храф то храф мллат”. در این لحظه سطح آسمان به شکل دوتایی درآمده است. کسانی که با پوشش های مشخصی به نام همیار هوادر حضور داشتند با افرادی که در حمایت از واریا شعار می دادند مخالف بودند.

مریم می‌گوید: «دو نفر از آنها به من نزدیک بودند. یکی از آنها حساسیت چندانی به تشویق و ترس نداشت، اما دیگری با صدای بلند و بلند می خواست چنین شعارهایی به گوش نرسد. حضور تماشاگران در استادیوم شماره 5 ورزشگاه آزادی به قدری مهم بود که توجه عکاسان را به خود جلب کرد و زیر ذره بین روی صحنه رفت، اما سوالی که وجود داشت این بود که چند نفر از کسانی که روی صحنه حضور داشتند، آمده بودند. انتخاب نگار می گوید: «راستش را بخواهید، عدد دقیقی وجود ندارد، اما همان افرادی را دیدم که به عنوان طرفدار همکار آمده بودند و مدام نامه هایی از لیست را تکرار می کردند. مثلاً چند نفر را از لیستی که من داده بودم، نوشتند. در پایان بازی یکی از یاران به سمت یکی از تماشاگران رفت و گفت: اگر از لیست آمده اید در خروجی منتظر فلانی باشید تا با بقیه برویم.

هیجان زنانی که برای اولین بار با عزیزانشان بازی را تماشا می کردند خیلی زیاد بود که در چند خط خلاصه شود. از شعارهای آنها و البته شعارهای بادباستانی هایی که روبه رو بودند، می شد چنین موضوعی را متصور شد. “فکر کردم خوب بود. شعار تند و توهین انکنانی نکوبد». این را مریم می گوید و ادامه می دهد: «البته در چند سکانس سه نفر آنقدر حرف زشت زدند که بعید است پسرها چنین حرفی بزنند، اما تعدادشان به قدری کم بود که بقیه حضار، زن و مرد، هم بودند. با واکنش مواجه شد.»

این بازی تاریخی با تک مسابقه به پایان رسید تا بانوان دو ساعتی که در آزادی حضور داشتند خوشحال ورزشگاه را ترک کنند. شاید تنها چیز عجیب برای زنان، تعریف نویسنده باشد. عجیب ترین اتفاق برای من پایان بازی بود. بازی که تمام شد و می خواستیم از ورزشگاه برویم بیرون استادیوم، در یک جهت، دو متری تونل، هر دو متری سربازان ایستاده بودند. İstiklal borda و عيد بود توافق ويژه اتفاق خواهد افتاد. نمی دونم چرا این همه آدم زیاد بود. البته کاری نکردند و فقط به تماشاگران توصیه کردند فیلم نگیرند. با این حال، اگر کسی به حرف های آنها گوش نمی داد، توافق چندانی وجود نداشت و اکثر آنها در تلاش برای حفظ آرامش بودند.

Claudia Larsen

پیشگام وب. خالق حرفه ای درونگرا. پزشک آبجو. شیطان متعصب تلویزیون.

تماس با ما