اگر حتی مرگ پایان کار است، آیا جستجو برای افزایش طول عمر ارزش آن را دارد؟
ممکن است کسی استدلال کند که افزایش امید به زندگی فقط امر اجتناب ناپذیر را به تعویق می اندازد: اینکه ما خواهیم مرد. اما افزایش امید به زندگی تا 10 سال مانند نجات یک شناگر در حال غرق شدن است که ده سال بعد در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست می دهد. اگرچه ممکن است از مرگ نهایی او ناراحت باشیم، اما همچنان خوشحالیم که او را نجات دادیم.
در پزشکی هم اینطور است. اگر پزشک بیماری ریوی را درمان کند، سرانجام به دلیل دیگری خواهد مرد، اما این به معنای نجات یا پشیمانی پزشک یا بیمار نیست.
همچنین، بد نیست در مورد این موضوع صحبت کنیم که چگونه تحقیقات طولانی مدت می تواند ما را هدایت کند. در خوشبینانه ترین سناریو ارائه شده توسط کارشناسان، حتی دستاوردهای کوتاه مدت می تواند به افراد کمک کند سال های بیشتری به زندگی خود بیافزایند، زیرا مزایای هر مداخله ای می تواند آبشاری باشد. به عنوان مثال، هر سال از زندگی احتمال زنده ماندن برای پیشرفت به سن بعدی را افزایش می دهد.
اگر زندگی برای همیشه خسته کننده است، آیا ارزش افزایش امید به زندگی را دارد؟
بسیاری از افراد به دلایل اخلاقی مخالف افزایش امید به زندگی هستند و گفته اند که از این فناوری ها استفاده نمی کنند. علت این مخالفت چیست؟
یکی از مشاهدات برخی افراد این است که زندگی بسیار طولانی ممکن است ناخوشایند باشد. فیلسوف برنارد ویلیامز می گوید که زندگی از طریق “امیال بی قید و شرط” ارزش گذاری می شود: آرزوهایی که ما را به زندگی متمایل می کنند.
ویلیامز این خواسته ها را به پروژه های مهم زندگی، مانند تربیت فرزند یا نوشتن یک رمان مرتبط می کند. او مراقب است که اگر عمر بیش از حد طولانی باشد، چنین پروژه هایی به زندگی پایان می دهند. در این صورت جاودانگی از بین خواهد رفت.
مشخص نیست که آیا ویلیامز حقیقت را می گوید یا خیر. برخی از فیلسوفان خاطرنشان می کنند که حافظه انسان خطاپذیر است و با فراموش کردن تجربیات گذشته، می توان آرزوهای جدیدی را پدید آورد.
برخی دیگر به این موضوع اشاره می کنند که وقتی تجربیاتی که در زندگی به دست می آوریم علایق ما را تغییر می دهد، خواسته های بی قید و شرط ما می توانند تغییر کنند و همین روند ممکن است در دراز مدت ادامه یابد.
در هر صورت، خواسته های بی قید و شرط ما و در نتیجه دلیل زندگی ما به یک عمر طولانی ختم نمی شود.
حتی اگر جاودانگی خسته کننده شود، این خود را در میانگین افزایش طول عمر نشان نمی دهد. بسیاری استدلال می کنند که هشتاد سال برای کشف توانایی های فرد کافی نیست. ما شخصاً از افراد 20 یا حتی 50 ساله برای نوشتن یک رمان یا راه اندازی یک تجارت استقبال می کنیم.
آیا ارزش دارد که افراد فقیر از افزایش زندگی بهره مند نشوند؟
یکی دیگر از نظارت های مربوط به فناوری های افزایش طول عمر، بحث برابری است. فن آوری های افزایش دهنده زندگی گران خواهد بود. ناعادلانه به نظر می رسد که میلیون ها میلیاردر می توانند تولد 150 سالگی خود را جشن بگیرند، در حالی که بیشتر مردم در دهه 8 و 9 زندگی خود می میرند.
این اعتراض قانع کننده به نظر می رسد. اکثر مردم از مداخلاتی که امنیت برابر را ترویج می کنند استقبال می کنند و این در مطالبات اجتماعی گسترده برای سلامت عمومی منعکس می شود.
اما نکته مهمی در اینجا وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. سیستم های مراقبت های بهداشتی عمومی برابری را با بهبود شرایط برای افراد با شرایط مالی بد ترویج می کنند. از سوی دیگر، جلوگیری از توسعه فناوری هایی برای افزایش طول عمر، شرایط افراد مرفه را بدتر می کند.
نیاز به برابری اخلاقی بر اساس این «تسطیح» ناشناخته است. احتمال مرگ فقیرترین استرالیایی ها قبل از 75 سالگی دو برابر ثروتمندترین افراد است. با این حال، برخی افراد استدلال می کنند که ما باید از توسعه فناوری هایی برای بهبود سلامت افراد بالای 75 سال جلوگیری کنیم.
علاوه بر این، احتمالاً قیمت فناوری های افزایش دهنده عمر در نهایت کاهش می یابد.
اگرچه کارشناسان معتقدند، مواردی که طول عمر بیش از حد است، ایراد اخلاقی جدی وجود دارد.
اگر مردم به طور معمول عمر طولانی داشته باشند، این می تواند همدستی جوامع را کاهش دهد و منجر به رکود جمعی شود.
حتی افزایش اندک امید به زندگی تا حد زیادی انباشته می شود. برای جلوگیری از افزایش جمعیت باید میزان زاد و ولد را کاهش دهیم. این دستور همچنین تیراژ نسل را به شدت قطع می کند. مقالاتی از سال 2015 در مجله مجله پزشکی و فلسفه پراکنده شده است، نتیجه می گیرد که این امر می تواند برای پیشرفت جامعه مضر باشد، زیرا می تواند موارد زیر را ایجاد کند:
- انقراض آسیب پذیری ما را در برابر تهدیدها افزایش می دهد
- رفاه فرد را به خطر می اندازد
- از پیشرفت اخلاقی جلوگیری می کند
بسیاری از رشته ها از جریان سازمان یافته ذهن های جوان و تجربه پیشکسوتان بهره می برند. حتی اگر مغز دانشمندان مسنتر هنوز قوی باشد، سوگیری تأیید آنها (تمایل به جستجو و تفسیر اطلاعات به روشهایی که باورهای گذشته فرد را تأیید میکند) میتواند پذیرش نظریههای علمی مدرن را کند کند.
باورهای اخلاقی نیز مستعد سوگیری تاییدی هستند. در دنیایی با طول عمر طولانی، افرادی که دیدگاه های اخلاقی آنها در جوانی (شاید بیش از 100 سال پیش) ایجاد شده است، در قدرت باقی خواهند ماند.
به نظر می رسد قوانین جامعه اخلاقی، حداقل در برخی موارد، به شدت اشتباه است. جوامع فیکر میکنیم در گذشته مرتکب اشتباهات فاجعهباری شدهاند (مثلاً تأیید بردهداری). چرخش نسلی همچنین می تواند نقطه ای را که در آن فاجعه های اخلاقی خود را تشخیص داده و آنها را اصلاح کنیم، به تأخیر بیندازد.