میشائل ورهیدن، طراح صنعتی که در دهههای 1980 و 1990 در شهر گنک بلژیک بزرگ شد، علاقه چندانی به هنر، مد یا طراحی نداشت – زمینههایی که بعداً بهعنوان خالق لوازم خانگی و مبلمان شیک و مجلل شکل گرفت. با این حال، او از ساختن چیزهایی لذت می برد، با همکاری پدرش برای به هم زدن یک کمان پولادی به اندازه کودک از تکه های چوب یدکی یا دوختن یک جفت دستکش بدون انگشت برای ادای احترام به مایکل جکسون دوران “بد”. ورهیدن، که اکنون 44 سال دارد، پس از پایان تحصیلات خود در رشته طراحی صنعتی در آکادمی رسانه و طراحی در گنک و پس از دوره ای به عنوان مدل باند فرودگاه برای طراح مد راف سیمونز (که همچنین در گنک تحصیل کرده بود)، شروع به ساخت کیف های دستی از یک استودیو در شهر کرد. زادگاهش در سال 2007، او به همراه همسرش، Saartje Vereecke، 46 ساله، به یک خانه شهری 1600 فوت مربعی در مرکز شهر نقل مکان کرد. آنها با هم یک شرکت طراحی به نام او تأسیس کردند که اشیایی مانند تشک های چرم با طراحی دقیق و وسایل مینیمالیستی مانند چهارپایه های بلوط جامد را می فروشد. ورهیدن میگوید کرافت همیشه در هویت فلاندری نقش اساسی داشته است: «برای ما این امر بهطور طبیعی پیش میآید. اغلب مردم مشکلاتی را که با ساختن اشیا پیش می آید می بینند. ما فرصت ها را می بینیم.”
اگرچه ورهیدن شهر خود را به عنوان یک شهرک صنعتی کوچک میدانست، جمعیت در حال تغییر و ثروت آن توسط استخراج زغالسنگ و تولید خودرو شکل گرفته است، گنک زمانی یک مرکز خلاقانه پررونق بود. از دهه 1840، زمانی که روستایی خوابآلود بود، نقاشان و طبیعتشناسانی را از شهرهایی مانند بروکسل و آنتورپ جذب میکرد که برای مطالعه مزارع هدر اطراف و زمینهای مرتع پر از درخت ارس آمده بودند. آنها بخشی از یک کلاس تفریحی تازه ساخته شده و صعودی بودند، آنها چشم انداز روستایی گنک را به عنوان مهلتی از فولاد و دود می دیدند که سایر نقاط کشور را فرا گرفته بود. افتتاح اولین معدن زغال سنگ این منطقه در نزدیکی پایان جنگ جهانی اول باعث لطمه زدن به این بت ها شد، اما هنرمندان محلی (در میان آنها پدربزرگ مادری ورهیدن، معلم مدرسه ابتدایی) به تجسم عاشقانه های شبانی برج های کلیسا و شبانان در مناطق آزاد ادامه دادند.
Genk به همین ترتیب به Verheyden و Vereecke حس آرامش را ارائه داد – البته به یک مکان مقرون به صرفه برای زندگی اشاره نکنیم. دوازده سال پس از راه اندازی مجموعه اثاثیه خود، آنها اکنون آثار خود را (کوزه ها و گلدان ها، سینی ها و جعبه های دستمال کاغذی، لامپ ها و مبلمان ساخته شده از چوب، برنج و سنگ با سادگی شدید) به فروشگاه ها و گالری ها در سراسر جهان می فروشند. آنها همچنین پس از یک دهه کنار گذاشتن کیف های دستی، گاه به گاه کمیسیون هتل یا رستوران را بر عهده می گیرند. ورهیدن می گوید: «تمرکز ما ساختن چیزهای زیبا است، اما ما فقط اشیایی را توسعه می دهیم که واقعاً بتوانید از آنها استفاده کنید.» در گنک، آنها با یک کارگاه محلی در مورد سخت افزار برنجی همکاری می کنند که Verheyden خودش آن را چکش می کند و پتینه می کند و قطعات را به عنوان پایه ای برای وسایل روشنایی و میزهای کناری استفاده می کند. یکی دیگر از صنعتگران محلی، سینیهای چوبی را که با چرمهایی با رنگهای جواهر و خاکی میپوشاند، حک میکند که از دو تا از آخرین دباغخانههای کوچک در بلژیک به دست میآید، آخرین انبارهای یکی از سنتهای صنایع دستی در حال محو شدن این کشور.
در سال 2012، Verheyden و Vereecke خانه و استودیوی اصلی خود را پشت سر گذاشتند. او میگوید: «دردناک بود زیرا ما تازه خانه را تمام کرده بودیم، اما همانطور که Vereecke اضافه میکند، ما فقط به فضای بیشتری نیاز داشتیم.» خانه 4844 فوت مربعی که در آن سال پیدا کردند و در اوایل دهه 1950 ساخته شد، با علایق و زیبایی شناسی آنها مطابقت داشت، عقلانیت آن – همه خطوط مستقیم و پنجره های گسترده – با شکوفه هایی مانند تاج های مهار شده و جلیقه های بالدار که به گذشته اشاره می کرد.
این خانه که ده برکن یا «در توسها» نامیده میشود، برگرفته از جنگلهایی است که زمانی آن را از هر طرف احاطه کرده بودند، این خانه در گوشهای در محلهای پر درخت در حومه شهر در میان ریل قطار از موزه تاریخی بوکریجک قرار دارد. سه برابر اندازه خانه قبلی آنها، به آنها اجازه داد تا با طراحی مبلمان بزرگتر و وسایل نور جدید – ساخته شده در استودیوی آنها، که اکنون در خانه دوم آنها در خیابان قرار دارد – آزمایش کنند که اتاق های آفتاب شویی خانه را با انعکاس نشان می دهد. و سطوح مات از آلومینیوم و برنج. Verheyden می گوید: «بیشتر طراحی های ما با نیازها و فضای ما شروع می شود. برای ما خانه هم ابزار است».
در اولین بازدید از تن برکن، ورهیدن و وریک از ملاقات نه تنها با یک دلال املاک، بلکه با کوچکترین دختر مالک اصلی که در ملک بزرگ شده بود، شگفت زده شدند. او قبلاً چندین خریدار بالقوه را رد کرده بود که آشکارا درباره پاره کردن روکشهای اصلی صحبت میکردند که با عشق حفظ کرده بود: نردهای پر زرق و برق فرفورژه روی پله اصلی – «مانند روبانی که به دور یک هدیه بسته شده است»، Vereecke. می گوید – یا آستانه های قوسی که از زیر راه پله اصلی از سرسرای مطبوع رو به جنوب به فضای اداری در پشت می گذرد. دیگران امیدوار بودند از نزدیکی خانه به ایستگاه قطار Bokrijk با تبدیل این مکان به رستوران استفاده کنند. ورهیدن می گوید که این زوج فقط خانه را به دست آوردند، زیرا “صاحب می توانست ببیند که ما آن را همانطور که بود دوست داریم.”
پس از یک تعمیر سریع، آنها دهه گذشته را صرف بهروزرسانی تدریجی آن کردهاند. فرشهای فرسوده برای کفهای بتنی صیقلی کنده شدند و آشپزخانه از گوشهای تنگ در ورودی پشتی به فضای بزرگتر 194 فوت مربعی در مجاورت اتاق غذاخوری منتقل شد. این زوج با کار با نجار نسل چهارم، کابینتهای سفارشی ساختند تا راهرویی را تشکیل دهند که آشپزخانه را از دید پنهان میکند – Vereecke، آشپز مشتاق، از دیدن یک سینک ظرفشویی ناآرام متنفر است – و قفسههایی را در سراسر خانه نصب کردند. روکش نوار ببری که از سطوح بلوط قرمز اصلی برخی درهای داخلی تقلید می کند.
در طبقه بالا، ورهیدن دیوارکوب های آلومینیومی و برنجی را با الهام از جعبه های دیواری دونالد جاد طراحی کرد تا گالری را که مشرف به سرسرا است و شش اتاق خواب اصلی خانه را به هم متصل می کند، روشن کند. اتاق خواب اولیه ای که زمانی اتاق خواب اصلی بود، به یک قسمت پانسمان و حمام به مساحت 269 فوت مربع با سینک پایه مرمری به طرح Verheyden و یک کابین دوش عمیق که از کف تا سقف در Mortex نفوذ ناپذیر شسته شده است، تغییر شکل داده است، که پوشش بتنی آن شبیه به tadelakt مراکشی است. . آنها اتاق خواب های دیگر را به اتاق خواب خود تبدیل کردند، یک اتاق مهمان، یک فضای رختکن دوم، یک اتاق موسیقی برای Verheyden و یک استودیو برای Vereecke، که نقاشی های رنگی بزرگی را ایجاد می کند که روی برخی از دیوارها آویزان است.
هر اتاق پر از وسایلی است که عمدتاً طراحی ورهیدن است، اما این قسمت نشیمن در طبقه پایین است که به بهترین وجه نمایانگر دید مشترک زوجین است: هم گرم و هم خالی است، با رنگهای خاموشی که با درخشش زرد قناری در قالیهای معاصر ایرانی زنده شده است، تعریف میشود. Vereecke می گوید، درخشش درخشان یک میز اپوکسی عاج – مانند “ماست ریخته شده”. “کمی زنده.” ورهیدن میگوید، در بعدازظهرهای گرم تابستان، خورشید از میان پردههای کتانی خام و کتان که در سرتاسر خانه آویزان شدهاند، با چینهای عمیق فلاندری، عبور میکند، جزئیاتی که «روش زندگی مردم را منعکس میکند». “فقط چند چیز، نه خیلی پر زرق و برق، نه چیزی که جلب توجه کند.” این کلمات که توسط طراح گفته می شود مانند یک مانترا به نظر می رسد، به همان وضوح و مستقیم مانند اشیایی که او خود را با آنها احاطه کرده است. برای او و همسرش، سنت و صنعت کمتر جنبه زیبایی شناسی دارند تا یک اخلاق – متانت نوعی تجمل خاص خود، سودمندی منبع نهایی لذت است. هدف واقعی، همانطور که ورهیدن آن را می بیند، این است که «در مورد معمولی ترین چیزها بسیار جدی باشیم».