mahyachatbanner

تعقیب قضایی و دستگیری مردم ایران؟

شاید قبل از ایجاد این کمپین، بسیاری از ما حتی فکرش را هم نمی‌کردیم که می‌توان در برابر چنین حادثه‌ای اقدامی رسمی کرد، اما مشکل اینجاست که این نوع برخورد با موضوع بر اساس ضرورت عده معدودی است که آن را اقتضا می‌کنند. در این زمینه چه تحلیلی می توان انجام داد؟

گزینه دیگر: Welcome to Real Estate Canada: Your Guide to Buying, Selling, and Investing in Canadian Properties

البته ورزش، رقابت، برنده شدن و لذت بردن تنها بخشی از حقوق شهروندی نیست که حقوق طبیعی و انسانی هر فردی است. اما همان گونه که در مورد آزادی فردی، زمانی که استفاده از یک حق طبیعی موجب ضرر و زیان دیگران می شود، می تواند شخص مجاز را از آن حق سلب کند. بنابراین می تواند مشمول ممنوعیت و پیگرد قانونی شود. خصوصاً زمانی که عمل فردی موجب آسیب کلی جامعه شود و جرم عمومی محسوب شود.

مشکل اینجاست که معترضان به رفتار اخیر مردم ایران اعتقاد دارند و قبل از هر چیز غرور و اعتبار ملی را با اقدامات خودخواهانه و غیرقابل دفاع تهدید می کنند. این منتقدان معتقدند چون در رویارویی های بین المللی خود با نام و پرچم ایران حضور دارد، نمایش هایش خنده دار بوده و اعتبار ملی را تحت تاثیر قرار می دهد.

از سوی دیگر حضور این سلحشور بی اقبال از بین رفته و با نام های مقدس و متبرک شکل مذهبی به خود می گیرد. حتی در جایی که موسیقی انتخاب می شود، از ارجاعات مذهبی استفاده می کند. پس می توان تصور کرد که این گونه شکست ها در واقع نوعی شهامت و نگرانی برای یکپارچگی باورهای دینی مردم است.

زمانی اگر حسین رضازاده با ذکر اباالفضل (علیه السلام) در عرصه های بین المللی و جهانی ظاهر می شد، آنقدر شانس موفقیت داشت که دست به اقدام و خرج بیهوده از حوزه های عبادت مردم نمی شد، بلکه به صورت اتفاقی. برعکس بود و او نیز به دنبال نوعی تقویت اعتقادات عبادی بود.

علاوه بر این، مردم ایران به عنوان یک بیننده غریب، مورد توجه مخاطبانی هستند که بسیاری از آنها را نوجوانان و جوانان تشکیل می دهند. البته معلم پس از تضعیف ایمان ملی و تبدیل شدن به مصداق فردی که با تقلب و دروغ، هویت کاذب ایجاد کرده است، قطعاً می تواند نامطلوب و مخرب باشد. این معلم می تواند بد، بی صداقتی و نادرستی را در کل نسل یک نسل ایجاد کند. چون هم لعنتی برای تقلب است و هم فرصتی برای موفقیت سریع، برای نسلی قابل تقلید است. و این به معنای توسعه فرهنگ ویرانگر است.

بین صنعت سرگرمی و مسابقات ورزشی تفاوت های اساسی وجود دارد. در صنعت سرگرمی کاذب، حتی اگر بازنده باشید، می توانید مقدار قابل توجهی پول به جیب بزنید، زیرا شما یک مبارز واقعی نیستید، بلکه یک شومن از پیش طراحی شده هستید، به طوری که ظاهر شما نیز یک ارزش در چرخه مالی است. کازینو مواد در نظر گرفته شده است.

در صورتی که یک شخصیت اجتماعی که به صنعت سرگرمی کازینو کاذب خدمت می کند، از آن سوء استفاده کند و به آثار مخرب آن اهمیتی ندهد، پس چه کسی مسئول نوجوانان، جوانان و خانواده هایی است که در حال عبور هستند، قربانی اراده و چانه زنی دیگران چه می کنند؟

در اینجا نباید از نظر دور داشت که مردم ایران نیز به تنهایی ممکن است و به احتمال زیاد قربانی جریان ها و فرهنگ های تزریق شده به عرصه داخلی هستند. یعنی پیشنهاد قربانی شدن و ترویج ارزش‌های نادرست و ساختارهای مخرب که در سال‌های گذشته همواره در بسیاری از بخش‌های جامعه از جمله رسانه‌های اصلی ملی تقویت شده است.

نمایش های طراحی شده از رقابت بدنسازان مرد با عنوان قوی ترین مردان تا مسابقات استعدادیابی که مدعی رسیدن به دوران مدرن ارزش ها و معیارهای موفقیت هستند و سایرین از تعطیلات نوروز فراتر رفته و همه زمان ها را از نظر مالی و تجاری تسخیر کرده اند. سودآوری، در ایجاد چنین فضاهایی احتمالاً باطل و باطل تأثیر چندانی نداشته است.

در این سال ها جامعه ما در نسل های جوان و آینده نگر خود در اثر فرهنگ های ویرانگر و تحمیلی خود هیچ فداکاری و فداکاری نکرده است.

شاید به نظر بیاید یک فرد ایرانی با بحث بیگانه باشد، اما نویسنده این قلم معتقد است که دو جوان دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف که از ارتباط با عوامل گروهک منافقین در خارج از کشور خبر داده شده و چندین نفر را منفجر کرده اند. بمب های صوتی در تهران دستگیر و محاکمه شدند، در واقع آینده و زندگی خود را نابود شده دیدند، قطعا قربانی فرهنگ غالبی هستند که به آنها تحمیل شده است.

آنها قربانیان حداقل سه فرهنگ هستند:

1. فرهنگ قهرمانان اغراق آمیز و دروغین سینمای هالیوود که امسال در همین جشنواره فیلم مورد تمسخر منتقدان قرار گرفت اما در اکران بالاترین گیشه را از آن خود کرد. این فرهنگ اعضای جامعه را تشویق می کند که قهرمان اکشن شوند یا حداقل این نوع قهرمان صنعتی را در ذهن آنها ارزش می بخشد.

2. نوعی فرهنگ آمیخته سوسیالیستی و روشنفکری در فضاهای دانشگاهی ما به ویژه در حوزه علوم انسانی حاکم است که به حوزه رسانه نیز تعمیم می یابد. در این فرهنگ، گرچه قشر تحصیلکرده ما را با تضادهای رفتاری غیر قابل توجیه مواجه می کند، اما دائماً به آنها تأکید می شود که به عنوان نخبگان جامعه، عقل سلیم بیشتری نسبت به مردم دارند، بنابراین هر عمل و رفتاری را که صحیح می دانند. برای جامعه ارزشمند و مفید است. ضمناً نتیجه گرفته می شود که در این زمینه رشته های نظری گذرانده شود و کار عملی آغاز شود. فراموش نکنیم که گروهک منافقین هم چنین خاستگاهی داشتند.

۳. فرهنگ نخبگان را مغرور می نامند و به آن فرد با استعداد یا استعدادی که جزئی از دانش آموزان و دانشجویان است نیز می گویند و نسبت به توانایی و نخبگی آنها احساسات کاذب است. بنابراین فکر می کنند که مثلاً آنقدر توانایی فنی دارند که اگر بر اساس همان فرهنگ شماره 2 بدانند، می توانند با جنبش های تروریستی – با توجیهی سطحی – مانند هکرهای حرفه ای ارتباط برقرار کنند. هیچ اثری از خود باقی نمی گذارند

اگر این سه فرهنگ تحمیل شود، سرنوشت جوانان آینده دار و تمام آرزوهای خانواده شان قربانی می شود.

اینجاست که بسیاری از افراد دلواپس به این نتیجه می رسند که باید کاری کرد.

Damion Young

تحلیلگر. متخصص تلویزیون به طرز خشمگینی فروتن. علاقه مندان به فرهنگ پاپ طرفدار معمولی توییتر

تماس با ما